نیمه رها می شود
هر آن چه به او ختم می شود
نقش سپیدی میزنم شب ها برای او
پانزده - شب
باز
نشسته این دلم
چشم به راه او
دور شده
ز چشم دل
نقش نگاه او
در شب روزگار
من
تنها نشسته ام
طرح می زنم
ز خنده های گاه گاه او
اینجا اگر
دل هم ز غم
چون شب شود سیاه
مست می روم
پی
صورت ماه او
پیام جدیدتر
پیام قدیمی تر
صفحهٔ اصلی