نقش سپیدی میزنم شب ها برای او

دوازده - ای کاش ها

هرجا که گذر می کنم
با خود می پندارم
ای کاش او نیز کنارم بود
همین نزدیکی ها
در آغوشم

هر بوی خوشی
ای کاشی
برای بوی تنش دارد

هر ...هر... هر...
...

امروزم را که مرور کردم
پر بود از ای کاش ها
که انگار
دارم با آنها زندگی می کنم

روزانه هایم شاید خالی از او باشد
-فعلن-
اما یادش همیشه با من است
و این ای کاش ها...

از خدا که پنهان نیست
از شما چه پنهان
-هر وقت نمی بینمش
به خصوص...-
این روزها
بدجور دلم برایش تنگ است