نقش سپیدی میزنم شب ها برای او

پنج - روز آرزو


گر خاطرش نبود
تنها امید و جان پناه خستگی هایم
چه بود؟
اما غمم که زیاد می شود
یا جان که خسته تر
دل نیز نافرمان زمن
بی تاب او
بهانه گیر می شود

ای کاش نگاه او همیشه بود
نه یاد نگاهش
ای کاش برسد زودتر آن روز