نقش سپیدی میزنم شب ها برای او

هشت - خودخواهم


خیلی خودخواهم
دوست دارم زیاد به من بگوید
دوستت دارم
و زیاد نوازشم کند
دوس دارم به من محبت کند
هر جوری
فقط زیاد

به من که کم محلی می کند
می شوم دخترکی
حسودی می کنم
عشوه می کنم
قهر می کنم 
ناز می کنم
ادا می آیم
هر کار می کنم تا شاید
نازی بکشد
قربان صدقه ای برود
اصلن هر چیز

هر چقدر خودم را لوس می کنم
بد تر می شود
انگار می داند و خوشش نمی آید

مانده ام معطل
خودخواهم دیگر، دست خودم نیست