نه اشک هایم، نه فریاد های دلم، نه این حس آشنایی که زودتر از اینها منتظرش بودم، حتی همین نوشته ی بی و سر ته، هیچ کدام متعجبم نمیکند.
یک لحظه است، آن زمان که از دوری او، گریستنت موجه است، حتی میان رقص و سماع ذهنی ات، حتی وقتی "هوار هوار یا هوار ، یارُم میایه" بشنوی، یا "بلال بلا لم سی خودت لی لی".