نیمه رها می شود
هر آن چه به او ختم می شود
نقش سپیدی میزنم شب ها برای او
بیست و هشت - دلخوشی
نشسته ام چشم به راه و منتظر
و دلم می لرزد
میان رقص سایه های پشت در
-این سراب لعنتی-
و انتظار
و انتظار
و انتظار
پیام جدیدتر
پیام قدیمی تر
صفحهٔ اصلی