نقش سپیدی میزنم شب ها برای او

سی و هفت - سه کام حبس



کام
کام
کام
و حبس می شوم در نگاهش.
بعدی...

سی و شش - حسادت

،

نشسته ام به تماشا،
- و حسادت می ورزم-
وقتی باد هم رقص گیسوان اوست.


سی و پنج - ایمان


خدا را باور دارم،
-خالق زیبایی ها را-
او نیکوترین نشانه ی خلقت است.

سی و چهار - مشترک

یک دنیا شادی و فراتر از آن آرامش،
ارمغان اوست برای با هم بودنمان.
در برابر چنین سخاوتی،
چگونه صحبت از فدا کردنِ جانِ ناقابلی باید کرد؟

سی و سه - ای کاش

-هر کس برای هر آرزویی دلیلی دارد-
ای کاش شاعر بودم،
تا
-آنطور که لایق اوست- از او و برای او بگویم.

سی و دو - اشک و قِر

نه اشک هایم،
نه فریاد های دلم،
نه این حس آشنایی که زودتر از اینها منتظرش بودم،  
حتی همین نوشته ی بی و سر ته،
هیچ کدام متعجبم نمیکند.

یک لحظه است،
آن زمان که از دوری او،
گریستنت موجه است،
حتی میان رقص و سماع ذهنی ات،
حتی وقتی "هوار هوار یا هوار ، یارُم میایه" بشنوی،
یا "بلال بلا لم سی خودت لی لی".

سی و یک - دلیل خوشبختی

در این لحظه های سخت،
-که هر از چندگاهی تلخی و نا امیدی چنگ می زنند،
برای بالا رفتن از دیوار باورهایت-
هزاران دلیلی که برای رنج و ناکامی درذهن غوطه ورند،
بی اهمیت می شوند در مقابل داشتن او.

و همین یک دلیل مرا بس است.

سی - نوازش 2

تمام دنیایم را،
پیشکشِ -حتی خیالِ- نوازش هایش می کنم.

تمام دنیا از آن من است،
-من بنده ی دستان او-
وقتی نوازشم می کند.

بیست و نه - تولد


آرامشم را از پنج شنبه ای دارم،
که او متولد شد،
23 سال پیش،
آن زمان که حساب و کتاب روزها مشخص بود.
حالا،
چند سالی می شود،
که در تقویم زندگیم،
هر روز، روز اوست.

بی شماره

از بوق ممتد ماشینا بدم می یاد، از پیاده رو های ناصاف، از نگاه درختای غمگین، از داد و بیداد آدمای خسته ای که اونطرف دعوا می کنن، از همه چیز بدم می یاد.
اصن نه هوای دو نفره به چشم می یاد، نه صدای آواز آب زلال توی جوب آب، نه رنگای شاد جینگولکای این مغازه سر نبش، نه بخار چایی اون آقاهه.
بی قرارم
بی قرار دیدنش
نفس کشیدن برام عذابه وقتی نیست

بیست و هشت - دلخوشی

نشسته ام چشم به راه و منتظر
و دلم می لرزد
میان رقص سایه های پشت در
-این سراب لعنتی-

و انتظار
و انتظار
و انتظار

بیست و هفت - عظمت

ورای آنچه به ذهن می رسد
اندازه ای است
به وسعت روح پاک او
وقتی
چشمت را می دزدی
- با خجالت-
از نگاه معصومانه اش

و یا وقتی که
پس از هر اشتباه
می بخشدت


بیست و شش - نوازش

آرامش برایم
معنای جدیدی گرفته است.
-بعد از نوازش های او-